فروشگاه ساز رایگان فایل فروشگاه ساز رایگان فایل
درباره فروشگاه
فروشگاه اختصاصی دانشجویان ایران
فروش انواع پروژه های دانشجویی
مقالات آماده و کامل رشته کامپیوتر نرم افزار
مقالات، تحقیقات و پروژه های آماده
در صورتی که پروژه مربوط به رشته کامپیوتر را پیدا نکردید به شماره 09159660454 پیام ارسال کنید
گزارشات
تاریخ تاسیس : 1394/07/06
تعداد محصولات اضافه شده : 34
تعداد فروشهای کاربر : 130
افراد آنلاین :
رنک فروش کاربر :
کدهای ویژه
Powered By bazarfile.com

   واحد شماره چهار طرح كرامت انصاف

حسین کوهستانیان 1395/12/30 دسته بندی : پروژه و مقاله 0

واحد شماره چهار طرح كرامت انصاف

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحه: 6

 

 

واحد شماره چهار طرح كرامت انصاف

فرمت فایل: ورد

تعداد صفحه: 6

 

 

 

بخشی از متن:

فعاليت شماره يك :

 قــصــــــه

عنوان قصه : جوان با انصاف

هوا تاريک روشن بود که عمار با عجله گوسفندانش را از آغل بيرون آورد. هنوز پرنده ي خواب توي چشمان عمار لانه کرده بود. خميازه اي کشيد. گوسفندها که راه افتادند در آغل را بست. از چاه کنار آغل دلو آب را بالا کشيد. آبي به سر و صورتش زد تا پرنده ي خواب از چشمانش بپرد. به آسمان نگاهي کرد و گفتتا سپيده نزده بايد راه بيفتم، تا صحراي فخّ راه درازي دارم . »

 شال آبي کمرش را محکم کرد. چوب دستي اش را از کنار در آغل برداشت و به دنبال گوسفندها که انگار هنوز خواب بودند و سرشان را پايين انداخته و راه هر روزشان را مي رفتند، دويد. از کوچه بيرون نرفته بود که با صداي مادرش برگشت. مادر پيرش با سفره ي نان و خرما به دنبالش مي دويد. عمار به شتاب به سوي مادرش رفت.

مادرش مي گفت:« چرا با اين عجله پسرم؟ هنوز که هوا روشن نشده؟» سفره ي نان را گرفت و گفت:« بايد به صحراي فخ بروم. آن جا با کسي قرار دارم.» و به طرف گوسفندان دويد.

صداي مادرش را شنيد:« مواظب خودت باش پسرم! زود برگرد. مادرت را دل نگران نکني

مادر از دور دستي تکان داد و در پيچ کوچه اي از نگاه مادر ناپديد شد.

عمار تا توانسته بود گوسفندها را دوانده بود. نفس نفس مي زد. بالاي تپه که رسيد، نشست. نفسش بند آمده بود. نسيم، بوي علف صبحگاهي را به مشامش رساند. خورشيد تازه طلوع کرده بود. دستش را سايه بان چشمانش کرد. صحراي فخ بود. همه جا پر از علف سبز تازه بود؛ اما يک دفعه دلش ريخت. باورش نمي شد. فکر کرد کس ديگري است. بيشتر دقت کرد. درست مي ديد. محمد (ص) بود که روي تپه اي دورتر از او ايستاده بود. گوسفندانش را هم زير درختي جمع کرده بود.


خرید و دانلود | 3,000 تومان
نوع فایل :word

گزارش تخلف به پلیس سایت
مطالب مرتبط